هر کجای زمین که باشی ٬ می دانم که بیداری و می دانی که «دوستت دارم » ماه را نگاه کن که دارد به فاصله من و تو زهر خنده می زند
این بار برای تو می نویسم ٬ برای لبخندی نو
برایت می نویسم ٬ می نویسم که بخوانی تا بدانی : در زندگی ام فقط تو را دارم بعد از خدا
که بخوانی تا بدانی
تنها چیزی که سر کشی ام را ارامش می بخشد فقط تویی
که بخوانی تا بدانی
برایم همچون اب برای گل
برایت می نویسم که بخوانی و بدانی
من هرگز کسی را که در کنارش به آرامش رسیده ام آسان از دست نخواهم داد
می نویسم تا بدانی
وقتی امدی اگرچه تابستان اما پاییز احساسم بود
با آمدنت این پاییز را بهاری کردی
نگذار پاییز دوباره بیاید و ماندگار شود
نگذار زمستان بیاید ٬ بهار گریزان شود و باز هم پاییز بماند
تو را به دل بهاریت قسم
بمان ! تنها تو بمان !
بدرود گو جدایی را
بمان
سلام بهاره جون
خوشحالم که برگشتی
من یه خورده سرم شلوغ بود نتونستم به اینترنت دسترسی داشته باشم
امیدوارم موفق باشی .
باز هم بهم سر بزن
قربانت
سلام وبلاگ زیبایی دارید
ممنونم از اینکه به کلبه حقیرانه ماهم سرزده بودید.